Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . او اغلب بیرون (از خانه) بازی می کند.
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
He often plays outside.
/hi ˈɔfən pleɪz ˈaʊtˈsaɪd./
1
او اغلب بیرون (از خانه) بازی می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
he never backbites.
he lacks self-confidence.
he is my paternal uncle.
he is my maternal uncle.
he is my friend …
he passed out.
he puts out fire and saves people’s lives.
he speaks french, english, and a little persian.
he went into a coma.
he will be operated on tomorrow.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان