Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . او به کما رفت.
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
He went into a coma.
/hi ˈwent ˌɪnˈtuː ə ˈkoʊmə/
1
او به کما رفت.
او به حالت کما فرو رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
he speaks french, english, and a little persian.
he puts out fire and saves people’s lives.
he passed out.
he often plays outside.
he never backbites.
he will be operated on tomorrow.
he will have an operation next month.
he'd
he'll
he'll have to go to a comparative school for a while.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان