Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کفش پاشنهبلند
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
high heels
/haɪ hilz/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کفش پاشنهبلند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاشنه بلند
کفش پاشنهبلند
1.She is wearing high heels.
1. او کفش پاشنهبلند پوشیده است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dr martens
deck shoe
cross trainer
athletic shoe
tracksuit
high-tops
hobnail boot
kitten heel
track shoe
training shoe
کلمات نزدیک
high ground
high five
high fidelity
high degree
high court
high jinks
high jump
high levels
high mass
high point
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان