[عبارت]

hit the roof

/hɪt ðə ruf/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قاطی کردن از کوره در رفتن، جوش آوردن، کفری شدن

informal
مترادف و متضاد hit the ceiling
  • 1.My father hit the roof when I damaged the car.
    1. وقتی که به اتومبیل آسیب زدم، پدرم از قاطی کرد.
  • 2.Promise you won't hit the roof when I tell you this.
    2. قول بده که وقتی این را به تو بگویم از کوره درنمی‌روی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان