1.We sold our home in Dallas and moved to Atlanta.
1.
ما خانهمان در "دالاس" را فروختیم و به "آتلانتا" نقل مکان کردیم.
at home
در خانه
I tried to call him, but he wasn't at home.
من سعی کردم با او تماس بگیرم، اما او در خانه نبود.
to leave home
خانه را ترک کردن
1.
He left home when he was eighteen.
1.
وقتی هجده ساله بود، خانه را ترک کرد [مستقل شد].
2.
She leaves home at 7 every day.
2.
او هر روز ساعت 7 خانه را ترک میکند.
to work from home
در خانه کار کردن
Nowadays a lot of people work from home.
امروزه بسیاری از افراد در خانه کار میکنند.
to call from home
از خانه تماس گرفتن
I'll call you from home later.
من بعدا از خانه با تو تماس میگیرم.
a holiday/summer home
ویلا/خانه تابستانی
They have a beautiful summer home.
آنها یک خانه تابستانی زیبا دارند.
home ownership
ملک داشتن/مالکیت خانه
Private home ownership is increasing faster than ever.
ملک شخصی داشتن [مالکیت شخصی خانه] دارد سریعترین از همیشه افزایش مییابد.
کاربرد واژه home به معنای خانه
واژه home به معنای جایی است که (مخصوصا با خانواده) در آن زندگی میکنید. این واژه هم معنای واژه house است، با این تفاوت که home بار معنایی مثبت دارد و گرما و راحتی بودن در خانه را منتقل میکند اما House واژهای خنثی است و نه بار مثبت و نه بار منفی دارد. مثلا:
".Old people prefer to stay in their own homes" (افراد سالخورده ترجیح میدهند در خانههای خود بمانند.)
2
خاستگاه
مهد
the home of something
خاستگاه چیزی
1.
France, the home of good food
1.
فرانسه، خاستگاه غذاهای خوب
2.
Greece, the home of democracy
2.
یونان، خاستگاه دموکراسی
3
خانه (سالمندان، کودکان بیسرپرست و ...)
آسایشگاه
2.
مادربزرگ من اکنون در خانه سالمندان زندگی میکند.
کاربرد واژه home به معنای خانه سالمندان
واژه home همچنین معنای مکانی که از نوزادان، کودکان و افراد سالخورده مراقبت میکنند نیز میدهد. مثلا:
"a children’s home" (یتیمخانه)
"an old people’s home" (خانه سالمندان)
4
زادگاه
وطن، میهن
1..Jane left England and made Greece her home.
1.
جین انگلیس را ترک کرد و یونان را وطن خود ساخت.
2.I often think about my friends back home.
2.
من اغلب راجع به دوستانم در شهر زادگاهم فکر میکنم.
کاربرد واژه home به معنای زادگاه
واژه home گاهی اوقات مفهوم "شهر، کشور، زادگاه و ..." دارد و به مکان تولد یک فرد اشاره دارد.
5
زیستگاه (حیوانات و گیاهان)
1.The tiger's home is in the jungle.
1.
زیستگاه ببر در جنگل است.
2.This region is the home of many species of wild flower.
2.
این منطقه زیستگاه گونههای بسیاری از گیاهان وحشی است.
6
خانواده
مترادف و متضاد
family
1.He had always wanted a real home with a wife and children.
1.
او همیشه خانوادهای واقعی با زن و فرزندان میخواست.
2.She came from a violent home.
2.
او از خانوادهای خشن میآمد [خانواده او خشن بودند].
کاربرد واژه home به معنای خانواده
واژه home در این مفهوم به معنای"خانواده" است.
[قید]
home
/hoʊm/
غیرقابل مقایسه
7
(به) خانه
(در) خانه
to come/get/go home
به خانه آمدن/رفتن
1.
He didn't come home until midnight.
1.
او تا نیمهشب (به) خانه نیامد.
2.
I went home to visit my parents.
2.
من رفتم خانه تا پدر و مادرم را ببینم.
3.
What time did you get home last night?
3.
دیشب چه ساعتی به خانه رسیدی؟
to go back home
به خانه بازگشتن
After a month, they went back home to the U.S.
پس از یک ماه، آنها به خانهشان به ایالات متحده بازگشتند.
to stay home
(در) خانه ماندن
I like to stay home in the evenings.
دوست دارم شبها در خانه بمانم.
کاربرد قید home به معنای "به خانه"
قید home معنای "به خانه" یا "خانه" میدهد و به جهت حرکت به سمت خانه یا وقوع اتفاقی در خانه اشاره میکند. مثلا:
".Come on, it's time to go home" (بیا، وقتش است که به خانه برویم.)
".Anna will drive me home after work" (آنا من را بعد از کار به خانه میرساند.)
[صفت]
home
/hoʊm/
غیرقابل مقایسه
8
خانگی
خانه، منزل
1.We offer customers a free home delivery service.
1.
ما به مشتریان خدمات تحویل رایگان به منزل ارائه میدهیم.
2.What is your home address?
2.
نشانی منزلتان چیست؟
home cooking
آشپزی خانگی [آشپزی در خانه]
She missed her mother's home cooking.
دلش برای آشپزی خانگی مادرش تنگ شد.
9
میزبان (تیم ورزشی)
1.The home team has a lot of support.
1.
تیم میزبان، کلی حمایت دارد [طرفداران زیادی تیم میزبان را حمایت میکنند].
10
داخلی
مترادف و متضاد
domestic
home news/affairs
اخبار/امور داخلی
1.
Nixon had little interest in home affairs.
1.
"نیکسون" توجه کمی به امور داخلی داشت.
2.
The newspaper gives priority to home news over international news.
2.
برای این روزنامه، اخبار داخلی اولویت بیشتری نسبت به اخبار بینالمللی دارد.