Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهطرف طعمه رفتن
2 . رسیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to home in on
/ˈhoʊm ɪn ˈɑːn/
فعل گذرا
[گذشته: homed in on]
[گذشته: homed in on]
[گذشته کامل: homed in on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهطرف طعمه رفتن
بهسمت هدف حرکت کردن
1.The missile homed in on the target.
1. موشک بهسمت هدف حرکت کرد.
a shark homing in on its victim
کوسهای در حال رفتن به سمت طعمهاش
2
رسیدن
1.I began to feel I was really homing in on the answer.
1. من کمکم فکر کردم که واقعاً دارم به جواب میرسم.
2.The investigation homed in on the town of Carlton.
2. تحقیقات (پلیس) به شهر "کارلتون" رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
home improvement
home help
home game
home economics
home country
home language
home movie
home office
home page
home plate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان