Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مهمان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
houseguest
/ˈhaʊsgɛst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مهمان
مترادف و متضاد
guest
1.We had houseguests for weeks after the wedding.
1. ما هفته ها پس از عروسی مهمان داشتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
housebreaking
housebound
houseboat
house-warming
house-trained
household
household chore
household goods
household linen
household name
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان