Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چیزی نمانده بود بروم زیر تاکسی.
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
I was almost run over by a taxi.
/aɪ wʌz ˈɔlˌmoʊst rʌn ˈoʊvər baɪ ə ˈtæksi/
1
چیزی نمانده بود بروم زیر تاکسی.
چیزی نمانده بود که یک تاکسی بهم بزند.
تصاویر
کلمات نزدیک
i want to roast the chicken.
i want to continue my studies abroad.
i want that print blouse.
i want my eggs sunny-side up.
i want my eggs scrambled.
i was born and brought up in greece.
i was born in ...
i was born in ... but i was brought up in ...
i was driving at 100 kilometers when the rear tire blew out.
i was fined because i ran a red light.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان