[اسم]

ice bag

/aɪs bæg/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کیسه یخ

معادل ها در دیکشنری فارسی: کیسه یخ
مترادف و متضاد ice pack
  • 1.Caspian put another ice pack to the back of his head.
    1. "کاسپین" یک کیسه یخ دیگر پشت سرش گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان