Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اسکیت روی یخ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ice skating
/aɪs ˈskeɪtɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسکیت روی یخ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاتیناژ
1.We're going ice skating.
1. داریم برای اسکیت (کردن) روی یخ می رویم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ice skate
ice show
ice shelf
ice shaver
ice sculpture
ice storm
ice tea
ice tongs
ice up
ice wagon
کلمات نزدیک
ice skate
ice shelf
ice sheet
ice rink
ice pack
ice skating competition
ice tongs
ice up
ice water
ice-breaker
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان