[عبارت]

in the doghouse

/ɪn ðə ˈdɔgˌhaʊs/

1 در هچل (افتادن) در دردسر (افتادن)

  • 1.I'm in the doghouse. I forgot the assignment and the teacher's mad at me.
    1. من در هچل افتاده‌ام. تکلیفم را فراموش کردم و معلم از دستم عصبانی است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان