[عبارت]

in two

/ɪn tˈuː/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دونیم دوبخش، نصف

  • 1.He tore the piece of paper in two.
    1. او کاغذ را نصف کرد.
  • 2.The cup fell on the floor and broke in two.
    2. فنجان روی زمین افتاد و دونیم شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان