Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پی در پی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
in a row
/ɪn ə roʊ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پی در پی
پشت سر هم
مترادف و متضاد
consecutively
1.I met her three days in a row.
1. سه روز پی در پی، او را دیدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
in a pig's eye
in a nutshell
in a moment
in a minute
in a mess
in a rush
in a sense
in a stew
in a while crocodile
in a world of your own
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان