Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (با مراسم رسمی به مقامی) منصوب کردن
2 . افتتاح کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to inaugurate
/ɪˈnɔgjərɪt/
فعل گذرا
[گذشته: inaugurated]
[گذشته: inaugurated]
[گذشته کامل: inaugurated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(با مراسم رسمی به مقامی) منصوب کردن
گماردن
1.President Obama was inaugurated on January 20, 2009.
1. رییس جمهور «اوباما»، در بیستم ژانویه سال 2009 (به مقام ریاست جمهوری) منصوب شد.
2
افتتاح کردن
گشودن، آغاز کردن، برپا کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افتتاح کردن
مترادف و متضاد
begin
initiate
launch
تصاویر
کلمات نزدیک
inaugural address
inaugural
inaudible
inattentive
inasmuch as
inauguration
inauguration ceremony
inauspicious
inboard
inborn
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان