[صفت]

inexperienced

/ˌɪn.ɪkˈspɪr.iː.ənst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inexperienced] [حالت عالی: most inexperienced]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌تجربه خام

مترادف و متضاد experienced
  • 1.I was young and inexperienced.
    1. من جوان و بی‌تجربه بودم.
  • 2.They are young inexperienced parents and need support.
    2. آنها والدین جوان بی‌تجربه‌ای هستند و به حمایت نیاز دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان