Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قوس قزحی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
iridescent
/ˌɪrəˈdɛsənt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قوس قزحی
قزحسان، درخشان
مترادف و متضاد
rainbow-like
1.The bride’s large diamond ring was iridescent in the afternoon sun.
1. انگشتر الماس بزرگ عروس در آفتاب بعد از ظهر قزح سان بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
iridescence
irib
irene
ireland
irate
iridology
iris
irish
irish coffee
irish stew
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان