[فعل]

to keep count

/kip kaʊnt/
فعل گذرا
[گذشته: kept count] [گذشته: kept count] [گذشته کامل: kept count]

1 حساب (چیزی) را نگه داشتن

  • 1.Try to keep count of the number of tickets you sell.
    1. سعی کن حساب تعداد بلیط هایی را که می فروشی را نگه داری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان