[فعل]

to keep down

/kip daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: kept down] [گذشته: kept down] [گذشته کامل: kept down]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پایین نگه داشتن از افزایش جلوگیری کردن

to keep something down
چیزی را پایین نگه داشتن
  • 1. I have to exercise to keep my weight down.
    1. باید ورزش کنم تا وزنم را پایین نگه دارم.
  • 2. Keep your voice down—I don't want anyone else to hear.
    2. صدایت را پایین نگه دار؛ نمی‌خواهم کس دیگری بشنود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان