Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دریاچه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
lake
/leɪk/
قابل شمارش
1
دریاچه
برکه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دریاچه
مترادف و متضاد
loch
pond
pool
1.Lake Superior
1. دریاچه "سوپریور"
2.We used to go boating on that lake.
2. ما در گذشته برای قایقسواری به آن دریاچه میرفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
laissez-faire
lair
laid-back
laid up
laid back
lakeside
laleh
lama
lamaism
lamasery
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان