[اسم]

lather

/ˈlæðər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کف صابون

مترادف و متضاد foam froth

2 عرق کف‌آلود (اسب و ...)

مترادف و متضاد sweat
[فعل]

to lather

/ˈlæðər/
فعل ناگذر
[گذشته: lathered] [گذشته: lathered] [گذشته کامل: lathered]

3 کف کردن

  • 1.This soap lathers really well.
    1. این صابون خیلی خوب کف می‌کند.

4 با کف صابون پوشاندن کف صابون زدن

  • 1.I lathered my face and started to shave.
    1. من صورتم را با کف صابون پوشاندم و شروع به اصلاح کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان