[اسم]

leaf

/liːf/
قابل شمارش
[جمع: leaves]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برگ

معادل ها در دیکشنری فارسی: برگ
مترادف و متضاد frond
a lettuce leaf
برگ کاهو

2 صفحه برگ، ورق

to turn the leaf
ورق زدن
  • She carefully turned the leaves of the precious volume.
    او با دقت صفحات کتاب باارزش را ورق زد.
[فعل]

to leaf

/liːf/
فعل گذرا
[گذشته: leafed] [گذشته: leafed] [گذشته کامل: leafed]

3 برگ دادن برگ آوردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: برگ دادن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان