[عبارت]

let slip

/lˈɛt slˈɪp/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لو دادن فاش کردن

  • 1.I happened to let it slip that he had given me £1 000 for the car.
    1. من اتفاقی لو دادم که او برای اتومبیل به من 1000 پوند داده بود.
  • 2.She tried not to let slip what she knew.
    2. او سعی کرد آنچه می‌دانست را فاش نکند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان