[اسم]

limb

/lɪm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دست یا پا (کالبدشناسی) عضو بدن، بال (پرندگان)

معادل ها در دیکشنری فارسی: عضو
an artificial limb
عضو مصنوعی

2 شاخه درخت

  • 1.The monkey sat on the tree limb and enjoyed a piece of fruit.
    1. میمون روی شاخه درخت نشست و (از خوردن) یک تکه میوه لذت برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان