[اسم]

litigant

/ˈlɪtɪgənt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خواهان شاکی، دادخواه

معادل ها در دیکشنری فارسی: منازع
مترادف و متضاد defendant plaintiff
  • 1.When the litigants began screaming at each other, the Judge ordered them to be silent.
    1. وقتی شاکیان شروع کردند به فریاد زدن بر سر یکدیگر، قاضی به آنها دستور داد که ساکت باشند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان