[فعل]

to localize

/ˈləʊkəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: localized] [گذشته: localized] [گذشته کامل: localized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محدود کردن

مترادف و متضاد confine
  • 1.They hope to localize the war.
    1. آنها امیدوارند جنگ را محدود کنند.

2 بومی‌سازی کردن

  • 1.We will localize the app into French, Japanese, and two written forms of Chinese.
    1. ما (این) اپلیکیشن را به زبان‌های فرانسوی، ژاپنی و دو ساختار نوشتاری چینی بومی‌سازی خواهیم کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان