Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . محدود کردن
2 . بومیسازی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to localize
/ˈləʊkəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: localized]
[گذشته: localized]
[گذشته کامل: localized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
محدود کردن
مترادف و متضاد
confine
1.They hope to localize the war.
1. آنها امیدوارند جنگ را محدود کنند.
2
بومیسازی کردن
1.We will localize the app into French, Japanese, and two written forms of Chinese.
1. ما (این) اپلیکیشن را به زبانهای فرانسوی، ژاپنی و دو ساختار نوشتاری چینی بومیسازی خواهیم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
localization
localism
lobelia
loathsomeness
loadstone
locator
lockjaw
locksmithing
locomotion
locus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان