Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لانه سگ آبی
2 . کلبه
3 . گیر کردن
4 . اقامت داشتن (در اتاق یا خانه اجارهای)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
lodge
/lɑʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لانه سگ آبی
کلبه سمور دریایی
مترادف و متضاد
beaver's den
2
کلبه
کابین
a ski lodge
کلبه اسکی
[فعل]
to lodge
/lɑʤ/
فعل ناگذر
[گذشته: lodged]
[گذشته: lodged]
[گذشته کامل: lodged]
صرف فعل
3
گیر کردن
1.The bullet lodged in her shoulder.
1. آن گلوله در شانهاش گیر کرده بود.
4
اقامت داشتن (در اتاق یا خانه اجارهای)
ماندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اقامت کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
locusta migratoria
locust pod
locust bean
locust
locoweed
lodging
loft
lofty
log
log cabin
کلمات نزدیک
lode
locust
locum
locomotive
loco
lodger
lodging
lodgings
loft
lofty
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان