Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لجستیک
2 . ترابری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
logistics
/ləˈdʒɪstɪks/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
لجستیک
آماد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لجستیک
آماد
the logistics of moving the company to a new building
لجستیک انتقال شرکت به ساختمانی جدید
2
ترابری
حمل و نقل
1.A logistics firm was hired for the deliveries.
1. یک شرکت حمل و نقل برای تحویل کالاها استخدام شد.
a list of jobs available in logistics
فهرستی از مشاغل در دسترس در (صنعت) ترابری
تصاویر
کلمات نزدیک
logistical
logistic
login
logician
logically
logo
loin
loincloth
loins
lois
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان