[اسم]

logistics

/ləˈdʒɪstɪks/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لجستیک آماد

معادل ها در دیکشنری فارسی: لجستیک آماد
the logistics of moving the company to a new building
لجستیک انتقال شرکت به ساختمانی جدید

2 ترابری حمل و نقل

  • 1.A logistics firm was hired for the deliveries.
    1. یک شرکت حمل و نقل برای تحویل کالاها استخدام شد.
a list of jobs available in logistics
فهرستی از مشاغل در دسترس در (صنعت) ترابری
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان