Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ضرر
2 . مرگ
3 . باخت
4 . فقدان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
loss
/lɑːs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ضرر
کاهش، از دست دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خسارت
خسران
زیان
ضایعه
ضرر
loss of something
از دست دادن چیزی
He suffered a gradual loss of memory.
او از دست دادن تدریجی حافظه رنج میبرد.
job loss
از دست دادن کار
The closure of the factory will lead to a number of job losses.
بسته شدن کارخانه منجر به چند مورد از دست دادن کار میشود.
to make a loss
ضرر کردن
We made a loss on the deal.
ما روی آن قرارداد ضرر کردیم.
weight loss
کاهش وزن
heavy loss
ضرر سنگین
2
مرگ
loss of somebody
مرگ کسی
They never got over the loss of their son.
آنها هرگز با مرگ پسرشان کنار نیامدند.
3
باخت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باخت
4
فقدان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فقدان
مترادف و متضاد
lack
تصاویر
کلمات نزدیک
loser
lose weight
lose track
lose touch
lose the game
loss leader
loss of memory
lost
lost cause
lost property office
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان