[فعل]

to lower

/ˈloʊər/
فعل گذرا
[گذشته: lowered] [گذشته: lowered] [گذشته کامل: lowered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پایین بردن پایین آوردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پایین آوردن
مترادف و متضاد drop move down lift up raise
  • 1.They lowered the coffin into the grave.
    1. آنها تابوت را به درون قبر پایین بردند.

2 کاهش دادن کم کردن، پایین آوردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارزان کردن
مترادف و متضاد decrease reduce increase raise
  • 1.Interest rates have been lowered again.
    1. نرخ بهره دوباره کاهش یافته‌است.
  • 2.Please lower your voice.
    2. لطفاً صدایت را پایین بیاور.
to lower the heat
کم کردن حرارت
[صفت]

lower

/ˈloʊər/
غیرقابل مقایسه

3 پایینی زیرین

معادل ها در دیکشنری فارسی: تحتانی سفلی
مترادف و متضاد bottom inferior under senior upper
  • 1.She bit her lower lip.
    1. لب پایینی‌اش را گاز گرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان