[اسم]

luggage

/ˈlʌg.ɪdʒ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چمدان بار و بنه

معادل ها در دیکشنری فارسی: بنه توشه
مترادف و متضاد baggage things
to leave one's luggage
چمدان خود را رها کردن [جایی گذاشتن]
  • Never leave your luggage unattended.
    هیچوقت چمدانتان را بی توجه رها نکنید.
to buy luggage
چمدان خریدن
  • We bought some new luggage for our trip.
    ما چند چمدان جدید برای سفرمان خریدیم.
carry-on/hand luggage
چمدان دستی
[عبارات مرتبط]
  • 2. جای بار (بالای صندلی قطار و ...)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان