Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تکه
2 . بادکردگی
3 . آدم کودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
lump
/lʌmp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تکه
قطعه، [تکهای از جسم سخت]
a lump of coal
تکهای زغال سنگ
2
بادکردگی
برآمدگی، غده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آماس
برآمدگی
برجستگی
1.I have a lump on my head.
1. بادکردگیای روی سرم دارم [سرم باد کرده است].
3
آدم کودن
آدم چاق و تنبل
disapproving
informal
تصاویر
کلمات نزدیک
luminous
luminosity
luminescent
luminary
lumen
lump sum
lumpen
lumpy
luna
lunacy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان