[اسم]

luxury

/ˈlʌgʒəri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تجمل لوکس

معادل ها در دیکشنری فارسی: تجمل دنگ و فنگ دولوکس
مترادف و متضاد magnificence opulence splendor sumptuousness austerity poverty
  • 1.Once you've tasted luxury it's very hard to settle for anything else.
    1. وقتی که (طعم) تجمل را بچشید، بسیار سخت می‌شود که به چیز دیگری قانع شوید.
a luxury hotel
یک هتل لوکس

2 مایه لذت

  • 1.A day off work is such a luxury.
    1. یک روز تعطیلی از کار، مایه لذت است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان