Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عصبانی
2 . دیوانه
3 . عاشق
4 . احمقانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
mad
/mæd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: madder]
[حالت عالی: maddest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عصبانی
ناراحت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عصبانی
مترادف و متضاد
angry
furious
infuriated
calm
unruffled
1.Are you still mad at me?
1. آیا هنوز از دست من عصبانی هستی؟
2.He's always complaining and it makes me so mad.
2. او همیشه شاکی است و این من را بسیار عصبانی میکند.
3.Kerry got really mad with Richard for not doing washing the dishes.
3. "کری" بهشدت از دست "ریچارد" بهخاطر نشستن ظرفها ناراحت بود.
4.My little brother drives me mad sometimes!
4. برادر کوچک من بعضی اوقات من را عصبانی میکند!
2
دیوانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خل و چل
دیوانه
شوریده
مترادف و متضاد
crazy
insane
sane
1.I think I must be going mad.
1. فکر کنم دارم دیوانه میشوم.
3
عاشق
دیوانه (کاری یا چیزی بودن)
1.He's always been mad about kids.
1. او همیشه عاشق بچهها بودهاست.
4
احمقانه
دیوانهوار، نامعقولانه
1.It was a mad idea.
1. آن ایده احمقانهای بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
macy's
macroeconomics
macrocosm
macro lens
macro
mad cow disease
madagascar
madam
madcap
madden
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان