Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رزرو کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
make a reservation
/meɪk ə ˌrɛzərˈveɪʃən/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رزرو کردن
1.I'd like to make a table reservation for two people for nine o'clock.
1. میخواستم میزی برای دو نفر برای ساعت نه رزرو کنم.
2.I'll call the restaurant and make a reservation.
2. من زنگ میزنم و رزرو میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
long-haired
lms
law court
in parenthesis
in credit
make off
mi6
miles
take care of the pennies and the pounds will take care of themselves
cross that bridge when one comes to it
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان