Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . در رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to make off
/meɪk ɔf/
فعل ناگذر
[گذشته: made off]
[گذشته: made off]
[گذشته کامل: made off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
در رفتن
فرار کردن
مترادف و متضاد
hurry away
1.The burglars made off before the police arrived.
1. دزدها قبل از رسیدن پلیس در رفتند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
make a noise
make it
make headway
make full
make for
make out
make over
make up
make up mind
makeover
کلمات نزدیک
make a reservation
long-haired
lms
law court
in parenthesis
mi6
miles
take care of the pennies and the pounds will take care of themselves
cross that bridge when one comes to it
you can lead a horse to water but you can't make it drink
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان