[اسم]

marvel

/ˈmɑrvəl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شگفتی موجب حیرت

معادل ها در دیکشنری فارسی: آیت اعجاب معجزه
  • 1.It's a marvel to me how they've managed to build the tunnel so quickly.
    1. برای من موجب حیرت است که چطور آنها توانستند انقدر سریع تونل بسازند.
  • 2.The Great Wall of China is one of the world's marvels.
    2. دیوار بزرگ چین یکی از شگفتی های دنیا است.
  • 3.This miniature phone is the latest technological marvel from Japan.
    3. این تلفن کوچک تازه ترین شگفتی فناوری از ژاپن است.
[فعل]

to marvel

/ˈmɑrvəl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: marveled] [گذشته: marveled] [گذشته کامل: marveled]

2 حیرت‌زده شدن تعجب و تحسین کردن

  • 1.Everyone marvelled at his courage.
    1. همه از شجاعت او حیرت‌زده شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان