Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جاافتاده و ملایم (شراب)
2 . رسیده و آبدار (میوه)
3 . بالغ و موقر (رفتار)
4 . آرام و آسوده
5 . ملایم
6 . ملایم ساختن
7 . بالغ ساختن
8 . مهربان شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
mellow
/ˈmɛloʊ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: mellower]
[حالت عالی: mellowest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جاافتاده و ملایم (شراب)
a mellow, fruity wine
یک شراب ملایم میوهای
2
رسیده و آبدار (میوه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رسیده
3
بالغ و موقر (رفتار)
مهربان و صمیمی
1.Dad's certainly grown mellower with age.
1. بابا قطعاً با بالاتر رفتن سنش مهربانتر شدهاست.
4
آرام و آسوده
شاد، بیخیال
informal
1.After two glasses of wine, I was feeling mellow.
1. بعد از دو جام شراب، احساس آسودگی کردم.
5
ملایم
گرم (رنگ/صدا)
mellow color
رنگ گرم
mellow autumn colors
رنگهای گرم پاییزی
mellow sound/music ...
صدا/موسیقی و... ملایم
Mellow music and lighting helped to create the right atmosphere.
موسیقی ملایم و نور به ساختن فضای مناسب کمک کرد.
[فعل]
to mellow
/ˈmɛloʊ/
فعل گذرا
[گذشته: mellowed]
[گذشته: mellowed]
[گذشته کامل: mellowed]
صرف فعل
6
ملایم ساختن
آرام کردن، مهربان کردن
1.Two pints of beer had mellowed my father.
1. دو پاینت آبجو پدرم را مهربان کرده بود.
7
بالغ ساختن
تحتتأثیر قرار دادن
8
مهربان شدن
موقر شدن، پخته شدن
1.Paul’s certainly mellowed over the years.
1. "پاول" قطعاً در طول این سالها پختهتر شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
mellivora capensis
meliorate
melicocca bijugatus
melicocca bijuga
melia azadirachta
melody
meloid
melolonthid beetle
melon
melt
کلمات نزدیک
mellifluous
melissa
melinda
melee
melbourne
melodic
melodica
melodious
melodrama
melodramatic
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان