[اسم]

mesh

/mˈɛʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توری شبکه، حفاظ مشبک

معادل ها در دیکشنری فارسی: توری فلزی شبکه

2 سوراخ روزنه

3 دام مخمصه، گرفتاری، تور

[فعل]

to mesh

/mˈɛʃ/
فعل گذرا و ناگذر

4 در هم انداختن به هم وصل کردن، جا انداختن، گیر انداختن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان