Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گلیشده
2 . درگیر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
mired
/ˈmaɪərd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گلیشده
گیرکرده در گل
2
درگیر
1.The country was mired in recession.
1. کشور درگیر رکود (اقتصادی) بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
minx
minstrel
miniver
mini
mined
mirthful
mirthless
miry
misanthropic
misanthropist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان