[صفت]

moot

/mut/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more moot] [حالت عالی: most moot]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بحث‌برانگیز قابل‌بحث

مترادف و متضاد debatable
a moot point/question
یک نکته/پرسش بحث‌برانگیز
  • Whether this should be enforced by law or not is a moot point.
    این که قانون باید این کار را اجرا کند یا نه نکته‌ای بحث‌برانگیز است.

2 بی‌مورد نامربوط

  • 1.He argued that the issue had become moot since the board had changed its policy.
    1. او استدلال کرد از آنجا که هیئت‌مدیره خط مشی‌هایش را تغییر داده بود، این موضوع (دیگر) نامربوط بود.
[فعل]

to moot

/mut/
فعل گذرا
[گذشته: mooted] [گذشته: mooted] [گذشته کامل: mooted]

3 مطرح کردن عنوان کردن

formal
مترادف و متضاد propose put forward
  • 1.The plan was first mooted at last week’s meeting.
    1. (آن) برنامه اولین بار در جلسه هفته گذشته مطرح شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان