Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عبوس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
morose
/məˈroʊs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: moroser]
[حالت عالی: morosest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عبوس
کجخلق، بدعنق
مترادف و متضاد
ill-tempered
melancholy
sullen
cheerful
1.she was morose and silent when she got home.
1. او وقتی به خانه رسید، عبوس و ساکت بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
moronic
moron
morocco
moroccan
morning sickness
morpheme
morphine
morphology
morris
morris dance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان