[اسم]

motivation

/ˌmoʊtəˈveɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انگیزه

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگیزه
  • 1.He's a bright enough student - he just lacks motivation.
    1. او دانش آموز خیلی بااستعدادی است - او فقط کمبود انگیزه دارد.
  • 2.There seems to be a lack of motivation among the employees.
    2. به نظر می‌رسد که کمبود انگیزه بین کارمندان وجود دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان