Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . من و دوستان نزدیکم اغلب دور هم جمع می شویم و شطرنج بازی می کنیم.
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
My close friends and I often get together and play chess.
/maɪ kloʊs frɛndz ænd aɪ ˈɔfən gɛt təˈgɛðər ænd pleɪ ʧɛs./
1
من و دوستان نزدیکم اغلب دور هم جمع می شویم و شطرنج بازی می کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
my city is over-populated and noisy.
my children love chicken.
my car slid and bumped into a parked station wagon.
my car rolled over a couple of times.
my car hit a tree and then turned over.
my clothes are in the closet in the bedroom.
my clothing is in the closet in the bedroom.
my country is mainly agricultural but industries are growing.
my dogs are barking.
my elder son goes to high school.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان