Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . درد ماهیچه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
myalgia
/maɪˈældʒə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
درد ماهیچه
کوفتگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوفتگی
تصاویر
کلمات نزدیک
my younger son goes to elementary school.
my wound is bleeding.
my work begins at 8:00 and ends at 5:00.
my wife usually drives me to work.
my wife has knitted a nice scarf for me.
myanmar
mycology
myers
mynah
myob
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان