1 نه خیر

معادل ها در دیکشنری فارسی: خیر نه نه نخیر نچ
مترادف و متضاد nah nope yes
  • 1."Can I have another chocolate?" "No, you've had enough."
    1. «می‌شود یک شکلات دیگر بخورم؟» «نه، به اندازه کافی خوردی.»
  • 2."Have you got any homework tonight?" "No."
    2. «آیا امشب تکلیف داری؟» «نه.»
  • 3."You told me." "No, I didn't!"
    3. «تو به من گفتی.» «نه، من نگفتم!»
کاربرد حرف ندای no
معادل فارسی حرف ندای no "نه" یا "خیر" است. از این حرف ندا برای دادن پاسخی منفی به چیزی و یا نشان عدم رضایت در رابطه با عملی، استفاده می‌شود. در مواردی برای بیان تعجب در واکنش به حرف کسی نیز از این حرف ندا استفاده می‌شود. مثال:
"!You told me." "No, I didn't" ("تو به من گفتی." "نه، من نگفتم!")
‘!!I'm leaving!’ ‘No’ ("من دارم می روم!" "نه!!!!")
[تخصیص گر]

no

/noʊ/

2 هیچ بدون

معادل ها در دیکشنری فارسی: هیچ
  • 1.That's my kind of holiday - no telephone, no computer and no worries.
    1. این نوع تعطیلات مورد علاقه من است - بدون تلفن، بدون کامپیوتر و بدون نگرانی.
  • 2.There are no pockets in these pants.
    2. هیچ جیبی روی این شلوار نیست [این شلوار جیب ندارد].
  • 3.There's no butter left.
    3. هیچ کَره‌ای باقی نمانده است.
کاربرد صفت no به معنای هیج و بدون
"no" در این مفهوم اشاره دارد به عدم وجود چیزی یا کسی و یا مقداری. مثال:
".There are no pockets in these pants" (هیچ جیبی روی این شلوار نیست.)
".That's my kind of holiday - no telephone, no computer and no worries" (این نوع تعطیلات مورد علاقه من است - بدون تلفن، بدون کامپیوتر و بدون نگرانی.)

3 ممنوع

  • 1.No fishing
    1. ماهیگیری ممنوع
  • 2.No smoking
    2. سیگار کشیدن ممنوع
کاربرد تعیین کننده no به معنای ممنوع
no در این مفهوم در آگهی‌ها و اعلامیه‌ها برای بیان غیرقانونی‌بودن عملی بخصوص در جایی بخصوص و جلوگیری از انجام آن عمل، استفاده می‌شود. مثال:
"No fishing" (ماهیگیری ممنوع)
"No smoking" (سیگار کشیدن ممنوع)

4 [منفی‌ساز قبل از اسم]

  • 1.It was no easy matter.
    1. آن مسئله آسانی نبود.
  • 2.She's no fool.
    2. او آدم احمقی نیست.
[اسم]

no

/noʊ/
قابل شمارش

5 نه

  • 1.Can't you give me a straight yes or no?
    1. نمی‌توانی به من یک جواب بله یا خیر رک و پوست‌کنده بدهی؟
  • 2.When we took a vote there were nine yesses and three noes.
    2. وقتی ما رای گرفتیم نه بله و سه خیر داشتیم.
[قید]

no

/noʊ/
قابل مقایسه

6 [نشانه منفی‌ساز قید]

  • 1.Reply by no later than 21 July.
    1. دیرتر از 21 ژوئیه پاسخ ندهید.
  • 2.She's feeling no better this morning.
    2. او امروز صبح حالش بهتر نشده است.
[عبارات مرتبط]
  • 1. هرچیز غیرممکن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان