[فعل]

to nose around

/noʊz əˈraʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: nosed around] [گذشته: nosed around] [گذشته کامل: nosed around]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سر و گوش آب دادن پرس و جو کردن

مترادف و متضاد nose about
  • 1.I don't have an answer to your question, but I'll nose around to see what I can find out.
    1. من جوابی برای سوال تو ندارم، اما یک پرس و جویی می کنم تا ببینم می توانم پیدا کنم یا نه.
  • 2.The reporters spend a lot of time nosing around in the business of famous people.
    2. خبرنگارها زمان زیادی را برای سر و گوش آب دادن در کار و زندگی افراد مشهور می گذرانند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان