Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سابق
2 . یکباره
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
one-time
/ˈwʌn taɪm/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سابق
پیشین
1.Neil McMurtry, a one-time bus driver, is the lead singer.
1. "نیل مکمارتی" راننده اتوبوس سابق، خواننده اصلی (گروه موسیقی) است.
2
یکباره
فقط (برای) یکدفعه
تصاویر
کلمات نزدیک
one-sided
one-piece
one-person
one-parent family
one-on-one
one-to-one
one-track mind
one-upmanship
one-way
one-way street
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان