مترادف و متضاد
ajar
not closed
unfastened
unlocked
closed
shut
1.Her coat was open.
1.
(دکمههای) پالتوی او باز بود.
2.Is the museum open on Sundays?
2.
آیا آن موزه یکشنبهها باز است؟
3.Our phone lines are open until 9 p.m. Central time.
3.
خطوط تلفن ما تا ساعت 9 شب به وقت مرکزی باز هستند.
4.The supermarket is open till 10.00 p.m.
4.
سوپرمارکت تا ساعت 10 شب باز است.
to throw/swing/fly open
ناگهان/آرام/باشدت و ناگهانی باز شدن
1.
The bar door flew open and a noisy group burst in.
1.
در بار ناگهان باز شد و یک دسته آدم پرسروصدا داخل شدند.
2.
The gates swung silently open.
2.
دروازهها بیصدا باز شدند.
wide open
کاملاً باز [بازِ باز]
All the windows were wide open.
همه پنجرهها کاملاً باز بودند.
open mouth/eye, etc.
دهان/چشم/ و ... باز
He was breathing through his open mouth.
او داشت از (طریق) دهان بازش نفس میکشید.
to keep open
باز نگه داشتن
1.
She had difficulty keeping her eyes open.
1.
او بهسختی چشمانش را باز نگه داشته بود.
2.
The mountain pass is kept open year-round.
2.
آن مسیر کوهستانی در تمام سال باز نگه داشته میشود.
to leave something open
چیزی را باز گذاشتن
1.
Kasparov had left his bishop open.
1.
"کاسپاروو"، فیلش را باز [بیدفاع] گذاشت.
2.
Leave the envelope open.
2.
پاکت نامه را باز بگذار.
کاربرد صفت open به معنای باز
معادل فارسی صفت open "باز" است. صفت open یا باز، در این مفهوم میتواند به هر چیزی که بسته یا پوشیدهنشده باشد و یا دردسترس و قابلاستفاده باشد، اشاره داشته باشد.
- اشاره به دسترسی یا اجازه ورود به چیزی یا کسی دادن. مثال:
".The supermarket is open till 10.00 p.m" (سوپرمارکت تا ساعت 10 شب باز است.)
- بسته نبودن دکمه، زیپ، بند و... لباس. مثال:
".Her coat was open" ((دکمههای) پالتوی او باز بود.)
مترادف و متضاد
undo
unfasten
unfold
unlock
unwrap
close
lock
shut
1.Her eyes slowly opened.
1.
چشمانش بهآرامی باز شدند.
2.The door opened and Alan walked in.
2.
در باز شد و "آلن" وارد شد.
3.The flowers are starting to open.
3.
گلها [غنچهها] دارند باز میشوند.
4.The gate won't open.
4.
دروازه باز نمیشود.
5.What time does the bank open?
5.
بانک چه زمانی باز میشود؟
to open something
چیزی را باز کردن
1.
He opened the letter and read it.
1.
او نامه را باز کرد و آن را خواند.
2.
Open the map on the table.
2.
نقشه را روی میز باز کن.
3.
Open your books to page 25.
3.
صفحه 25 کتابهایتان را باز کنید.
4.
Please open your mouth.
4.
لطفاً دهانت را باز کن.
5.
She opened her bag and took out her passport.
5.
او کیفش را باز کرد و گذرنامهاش را بیرون آورد.
6.
She opened the door and went in.
6.
او در را باز کرد و داخل شد.
7.
Should I open another bottle?
7.
(در) یک بطری را دیگر باز کنم؟
8.
The company opened its doors for business a month ago.
8.
آن شرکت، یک ماه پیش درهایش را برای کسبوکار باز کرد [کسبوکارش را آغاز کرد].
9.
When did the country open its borders?
9.
چه زمانی آن کشور مرزهایش را باز کرد؟
10.
You can open your eyes now.
10.
حالا میتوانی چشمهایت را باز کنی.
to open a bank account
حساب باز کردن
You need just one dollar to open a bank account with us.
برای باز کردن حساب بانکی پیش ما [در بانک ما] فقط به یک دلار نیاز دارید.
to open a case
پروندهای را باز کردن (در دادگاه)
Bernard had opened the case.
"برنارد" پرونده را باز کرده بود.
کاربرد فعل open به معنای باز کردن و باز شدن
فعل open در مفهوم "باز کردن" و "باز شدن" اشاره دارد به عمل باز کردن و باز شدن هر چیزی که از لحاظ فیزیکی و یا حتی غیر فیزیکی (ذهنی) از قابلیت باز شدن برخوردار باشد. مثال:
- اشاره به باز کردن یا باز شدن درب، پنجره یا محفظه. مثال:
"to open a door" (باز کردن یک درب) (گذرا)
".The gate won't open" (دروازه باز نمیشود.) (ناگذر)
- اشاره به باز کردن یک بسته یا نامه. مثال:
".He opened the letter and read it" (او نامه را باز کرد و آن را خواند.)
- اشاره به باز کردن چشم و دهان. مثال:
".You can open your eyes now" (الان میتوانی چشمهایت را باز کنی.)
".Don't open your mouth" (دهانت را باز نکن.) * البته در این مثال open به معنای صحبت نکردن نیز است.