[عبارت]

out of sight

/aʊt ʌv saɪt/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دور از دیدرس دور از مقابل چشم

معادل ها در دیکشنری فارسی: ناپدید
  • 1.Leave any valuables in your car out of sight.
    1. تمام اشیای ارزشمند خود را در ماشین دور از دیدرس قرار دهید.
  • 2.She never lets her daughter out of her sight.
    2. او هیچوقت دخترش را از مقابل چشمش دور نمی‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان