[صفت]

pertinacious

/ˌpɜːrtɪˈneɪʃəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more pertinacious] [حالت عالی: most pertinacious]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مصر پافشار، سرسخت

مترادف و متضاد determined persistent tenacious tentative
  • 1.She was very pertinacious in her questions.
    1. او در سؤالاتش بسیار مصر بود.

2 شدید (بیماری) سرسخت

  • 1.I had a pertinacious fever that hung on for weeks despite all the medicines I had been given.
    1. تب شدیدی داشتم که علی‌رغم تمام داروهایی که به من داده شده بود، برای هفته‌ها ادامه داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان